ٳنّا لله و ٳنّا ٳلیه راجعون

حاج حسن ایرندگانی دعوتگر مخلص و مرد اخلاق، صبر، حلم و بردباری و تغییر و حرکت و تلاش ۱۶ تیرماه ۱۴۰۰ به‌علّت بیماری کرونا درگذشت و به جهان جاویدان پیوست.
فردی که همه‌ی زندگی خود را برای اهداف بزرگ دین‌داری کانالیزه کرده بود و به قول خودش غم و دردِ دین داشت. نگاه او دینی کردن جامعه و اصلاح آن از این طریق بود. وی دینداری قیامت‌نگر و اخروی بود که باور قطعی به این‌که دنیا مرحله‌ی گذار و موقتی و فانی است، داشت و بر این باور بود که آن‌چه ارزش دارد آخرت و و سرای باقی است. وی در زندگی فردی اخلاقی، دین‌مدار و ساده‌ و ‌صادق بود؛ انسانی متوکل و کوشا بود و سختی‌ها و ناملایمات برای نیل به هدف را در دایره‌ی خیر می‌دانست و این آیه را تلاوت می‌کرد: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»
در تصمیمات خود کوشا بود و مشقّت‌ها و ناراحتی‌ها را در راه دین با زیبایی تحمّل می‌کرد او را مردی صبور و حلیم دیدم. سال‌های ۶۷ تا ۶۹ در کلاس‌های تربیتی - عملی ‌نظری با ایشان بودم که هیچ‌گونه تندی، خشونت، بدرفتاری از آن مشاهده نکردم. وی به قرائت مٲثورات صباح و مساء بسیار پایبند بود.
وی خیلی از موقعیت‌های شغلی، مالی و پستی را به خاطر دعوت الی الله از دست داد؛ ایمان و باور داشت که بهشت هزینه دارد. زندگی، کار، هجرت و همه چیز را با هدف کسب رضایت الله قابل هضم و جذب می‌کرد.
اهل گلایه و شکایت ‌نبود؛ انسانی عمل‌گرا و دارای اخلاق حسنه بود.
من در سه دوره‌ی متفاوت با او کار کرده‌ام و به‌عنوان مربّی و داعی او را دیده‌ام. در دوران دبیرستان سال‌های ۶۶ و ۶۷ با ایشان آشنا شدم. در آن دوران تنش‌ها و چالش‌های جامعه و هرج مرج‌های دوران انقلاب که ما را ‌دچار  تردید در انتخاب مسیر کرده بود. مواجهه با پارادوکس‌ها و تناقض‌ها در بعضی از دوستان که در مسیر مبارزه و تغییر جامعه با هم کار می‌کردیم و این‌که بین عمل و سخن تفاوت‌ها و فاصله‌هایی را حس می‌کردیم، گاهی ما را به تردید می‌کشاند و بعضاً تندخویی‌ها از ما سر می‌زد ولی وی با بردباری و صبوری تحمّل می‌کرد و این صبر او باعث شد که در این حلقه‌ی ایمانی بمانم و تا کنون در این مسیر طیّ طریق کنم.
دوران دوّم سال ۱۳۶۹ ه.ش به صورت دروس دعوی با هم کار می‌کردیم؛ درس شرح ریاض‌الصالحین، تلاوت قرآن و اصلاح قرائت با هم کار می‌کردیم که باعث اطمینان‌بخشی مسیر دعوت گردید و ارتباطات خانوادگی ‌و رفت آمد به روستا و تحمل شدائد و سفرهای تابستانی او، مرا به صف دعوتگران پیوند داد و این آیه‌ی قرآن در وجودم محقق شد: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَـوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِـحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»
در سال ۱۳۷۲ ه.ش که در دانشگاه زاهدان رشته‌ی بهداشت محیط مشغول به تحصیل شد با هم بودیم. در کلاس‌های دانشجویی برای کار دعوت و مبارزه و اصلاح جامعه در تکاپو بودیم و مسؤولیت کار دانشجویی را به‌عهده داشت با همان رأفت و نرمی و اخلاق دعوتگری صحابه‌گونه با دانشجویان، اساتید و کارمندان تعامل سازنده و مؤثّر داشت که در سال ۱۳۷۳ بعد از شرایط انقباضی و فشارهایی که بر دعوتگران حاکم شد، از کشور هجرت کرد و در سال‌های هجرت و دوری از وطن، هیچگاه شرایط او را تسلیم خود نکرد. همیشه تسلیم رضای الله بود. زمان و مکان را خود مدیریت می‌کرد و اخوّت و اعتماد سرمایه‌ی عظیمی بود که آن را در مسیر خود حفظ می‌کرد و رابطه‌ی ایمانی نقطه قوت این مجاهد نستوه بود. در هیچ شرایطی احساس حقارت نمی‌کرد و عزت نفس بالایی داشت. در انجام عبادات، سخت پایبند بود و به نیایش با الله رب‌العالمین متمسّک. هرگز اهل شکوه و زاری نبود. با اهل ایمان بسیار نزدیک بود و از اختلاف به شدت پرهیز می‌کرد. نادانی، جهل و عقب‌ماندگی مسلمانان به‌ویژه جامعه‌ی بلوچستان او را آزار می‌داد و غیرت اسلامی داشت. بسیار اهل پشتکار بود و در مسیر حرکت، به رحمت خدا امیدوار بود.
او را پس از هجرت و بازگشت به میهن، در بینش و منش، مسلمانی متخلق به اخلاق حسنه و انسانی با وقار و سنگین که نشان از خودسازی و عبادت و شب‌زنده‌داری داشت می‌دیدم با این تفاوت که آثار سختی‌های هجرت را در چهره‌ی او مشاهده می‌کردم و محاسن و موهای او سفید شده بودند.
آری، برادران و خواهران بزرگوارم، ۳۴ سال حیات آشنایی و اخوت با این بزرگمردان تاریخ دعوت اسلامی که پایه و اساس این دعوت بودند، از انجمن قرآن سپس اخوان‌المسلمین و اکنون جماعت دعوت و اصلاح رسیده‌ایم. بسیار ارزشمند است مردی از منطقه‌ی ایرندگان که در تاریخ خود قهرمانان فراوانی داشته و یکی از آنان را خداوند حسن ایرندگانی قرار داده است؛ سرزمین تحصیلکردگان سختکوش و با پشتکار بسیار قویّ که طبیعت زیبای آن، مردان غیور را پرورانده است.
آری، برادران ‌و خواهران! دعوت الی الله مسیری پر از شدائد و سختی است تا الگو، مدل و شاهد جامعه‌ی خود باشیم و در جریان رودخانه‌ی زلال تاریخ انبیا قرار گیریم و بدان بپیوندیم و این افتخار بزرگی است که به کسی عطا شود.
او برای رضای الله تلاش می‌کرد و نتیجه را به خدا واگذار می‌کرد؛ همیشه می‌گفت: کار را برای نسل‌های آینده تسهیل کنید و مسیر دعوت را مشخص کنید. دعوت الی الله هیچ‌گاه تعطیل نمی‌شود و هر کس لیاقت داشته باشد، خداوند این مقام را به او عطا می‌کند و اگر کوتاهی کند افرادی دیگر را جایگزین می‌کند که رسالت خداوندی را بهتر انجام دهند.

نقاط مثبت شخصیت‌های مسلمان را به‌سرعت می‌گرفت. یادم می‌آید استاد ناصر سبحانی(رح) سال ۱۳۶۶ به ایرانشهر آمده بودند، فروتنی و ساده‌زیستی و فهم بسیار قویّ مفاهیم قرآن او را می‌ستود. حاج حسن معمولاً خودش ساده‌زیست بود و در بیان معمولی و در پوشش همرنگ جامعه بود. انسانی متبسّم و خوش‌بیان بود.
آری، برادران و خواهران بزرگوار! افراد را باید در حیاتشان قدر و احترام گزارد و در شادی و غم‌هایشان شریک باشیم و مشکلات آنان را مشکل خود بدانیم و موفقیت آنها را موفقیت خود بدانیم و با آنان بنیان مرصوص شویم نه این‌که بعد از مرگ، آنان را برجسته کنیم و همچون مرده‌شوری که از طریق آن کسب و معیشت خود را می‌گذراند.
یادشان جاویدان و راهشان پر رهرو باد!
۱۴۰۰/۴/۱۷